((به نام یگانه ی هستی بخش))
موضوع:سوالات خودارزیابی درس های 1تا9ادبیات
درس اول:پیش ازاین ها
1-شاعردرمصراع ((اینجاخانه ی خوب خداست))به چه نکته ای اشاره دارد؟شاعردراین مصراع به مـساجـدکـه جایگاه فرودملائکه ی آسمان می باشدوجایی که آرامش فراوان رابه دنبال دارد،اشاره کرده است.
2-درک ودریافت خودراازمصراع((نام اونورونشانش روشنی))بیان کنید.نام خداوند روشنگروهدایتگرانسـان ها به سوی روشنایی وخارج شدن ازظلمت وتاریکی هاست.
3-چه راه هایی برای شتاخت خداوندهستی وجوددارد؟شناخت نعمت ها-تفکرواندیشه کردن دررازآفرینش وطـبیعـت- ابتداخودرابشناسیم وسپس خالق خودرابشناسیم(خودشناسی).
درس دوم:خوب جهان راببین وصورتگرماهر
1-دربیت آخرشعر((صورتگرماهر))به کدام یک نام های خداونداشاره شده است؟شاعردراین بیت به نقاشی وصورت هایـی اشاره می کندکه کسی جزخالق یکتانقاش آن هانیست ونخواهدبود.
2-چه شگفتی های دیگری اززندگی مورچه می دانید؟مورچه موجودی است که روزی اش تضمین گردیدهوغذاهای مناسب باطبعش آفریده شده است.خداوند منان ازاوغفلت نمی کندهرچندکه دردل سنگی صاف یاسخت باشد.اگردرمجاری خوراک وقسمت های بالاوپایین اوودستگاه گوارش وآنچه دردرون شکم اوست فکرکنیم ازوصف این موجودناتوان خواهیم ماند.
3-چراخداونددرقرآن کریم انسان رابه اندیشیدن درشگفتی های خلقت دعوت می کند؟چون اندیشیـدن درآفریده هـاو شگفتی های خلقت مارابیشتربه شناخت پروردگارمان نزدیک می کندواین گونه ازخودمان می پرسیم که آیـاممـکن اسـت ساختمانی بدون سازنده باشد؟خیرپس ماباتفکردرباره ی شگفتی های خلقت پی می بریم که هرآفریده ای آفریدگاری دارد.
درس سوم:ارمغان ایران
1-برترین وگرامی ترین ارمغان ایرا ن به دیگرسرزمین هاچیست؟اندیشه وخردوفرهنگ
2-دوتن ازپهلوانان نامدارایرانی رانام ببریدکه برای سربلندی ایران کوشیده اند.رئیس علی دلواری ومیرزاکوچک خـان
3-به نظرشماچگونه می توان ازفرهنگ وادب فارسی پاسداری کرد؟سعی کنیم ازلغات وکلمات انگلیسی وعربـی درزبـان فارسی خودتاحدممکن استفاده نکنیم وبه جای آن کلمات ازمعادلا ت فارسی آن هااستفاده کنیم.
درس چهارم:سفرشکفتن
1-علت اصلی بحران های زندگی چیست؟مهم ترین بحرا ن هایی که درزندگی انسان هابه وجودمی آیدبه دلیل این است که افرادمهارت های زندگی رانمی شناسندوگاهی وقت هاهم مهارت هارامی شناسندامادرزندگی خودازآنهااستفاده نمی کنند.
2-چرازندگی به یک سفرتشبیه شده است؟همانطورکه مادریک سفروسایل موردنیازرابه همراه خودمی بریم بایدبه زندگـی هم به عنوان یک سفربنگریم وسفرزندگی رابانام خداشروع کنیم ودرطول سفرازوسایل موردنیازمانندمهارت های زندگی بهره کامل راببریم وسفرزندگی خودرادگرباربایادخداادامه دهیم.
3-برای حل مشکل کم رویی یاگستاخی،چه بایدکرد؟کم رویی یک بیماری است که دربعضی ازافرادبروزمی کنـدودرایـن موقعیت اشخاص اطراف آن فردبایدسعی کنندکه شخص کم رورادرمیان جمع بیاورندواوراخوشحال کنندوخودفردکم رونیز باید به خودبفهماندکه برای ادامه ی زندگی بایدبادیگران ارتباط بیشتری برقرارکند.گستاخی نیزیک مشکل وبیماری حساب می شودکه بروزاین بیماری درافرادباعث می شودکه اطرافیان ازکردارآن شخص آزرده خاطروناراحـت شـوند.راه حـل منطقی برای حل این مشکل این است که اطرافیان فردگستاخ سعی کنندباصبروحوصله این مشکل رابرطرف سازندوهمچنیـن فردگستاخ بایدبداندکه اگربه این رفتارادامه دهد همه اطرافیان ازاوفاصله می گیرندپس اوهم باید چاره ای بیندیشد.
درس پنجم:راه نیک بختی
1-شاعربرای سعادت وخوشبختی چه کارهایی راپیشنهادمی کند؟سحرخیزبودن-مهربانی بامادر-خدمتتگـزاری به پـدر- آراسته وباادب بودن-گوش فرادادن به سخنان معلم(افرادی که علمشان بیشترازماست)-راستگویی-کاروتلاش درزندگی-
2-این جمله ((جزراست نبایدگفت،هرراست نشایدگفت))باکدام قسمت شعرتناسب دارد؟شاعردراین بیت به صداقت وراست گویی اشاره می کندکه بابیت زیرتناسب دارد:
زنهارمگو سخن به جزراست هرچندتورادرآن ضررهاست
3-برای پربارکردن روزهای زندگی چه بایدکرد؟درزندگی خودغفلت وکوتاهی به خرج ندهیم وروزرابا سحرخیـزی آغازکنیم وخدمت به خلق خدارااززندگی خوددورنسازیم وبعدازآن سپاس گزاری ازخالق یکتـارانیـزبه جـای آوریـم و اگرمی خواهیم روزهای زندگی به کام ماشیرین باشد،تلاش وکوشش راپیشه ی راه خودقراردهیم.
درس ششم:آداب نیکان
1-سه درس که بهلول به جنیدآموخت چه بود؟آداب سخن گفتن:درسخن گفتن بایددل ونیت پاک باشندوبـرای رضـای خدا سخن رابه زبان آوریم.آداب غذاخوردن:لقمه ی حلال خورده شود.آداب خوابیدن:درهنگام خواب دردل مابغض وکیـنه و حسدمسلمانان نباشدوخدارایادکنیم تابه خواب رویم.
2-درزندگی امروزی چه آسیب هایی انسان راتهدید می کند؟دشمنان پنهانی که سعی می کنندبااستفاده ازعلم وفن استفاده نابجاونسنجیده ازاینترنت رابه مایادمی دهندوازاین راه جنگ نرم راآغازمی کنندوحریم قانون ودین رامی شکنند.
3-به نظرشمابهترین زمان سخن گفتن وبهترین زمان سکوت وخاموشی چه هنگامی است؟بهترین زمان سخن گفتن هنگامـی است که یک نفرازماسوالی بپرسدوماپاسخ آن رابه حق وبه جابدهیم وبهترین زمان سکوت هنگامی است که فردی باماصحبت می کندومانبایدسخن اوراقطع کنیم بلکه بایدسکوت کنیم تاصحبتش به پایان برسد.
درس هفتم:آزادگی
1-ازنظرپیرخارکش،عزت وآزادگی چیست؟پیرخارکش عزت وآزادگی رادرشکرگزاری وبه دیگران محتاج نشدن می داند.
2-باتوجه به شعرشخصیت پیروجوان رامقایسه کنید.شخص جوان مغروربودوگمان می کردکه آزادگی به داشتن پول وثروت زیاداست اما شخص پیر،آینده نگروشاکرخدابودوآزادگی رابه دیگران محتاج نشدن می دانست.
3-چگونه می توان به عزت وآزادگی رسید؟بیش ازحدمغرورنباشیم وخدارابه خاطرنعمت هایش شکربگوییم ودردنیابه گونه ای زندگی کنیم که به دیگران به غیرازخدامحتاج نشویم وآزادگی راپیشه ی خودقراردهیم.
درس هشتم:نوجوان باهوش،آشپززاده ی وزیر،گریه ی امیر
1-سوالات قائم مقام فراهانی برای آزمایش فرزندانش چه بود؟کاشف الکل که بود؟-این شعرازکیست؟
ستاره ای بدرخشیدوماه مجلس شد دل رمیده ی ماراانیس ومونس شد
2-ویژگی های مشترک امیرکبیروقائم مقام فراهانی چیست؟هردوحافظه ی بسیارقوی دربه خاطرسپردن مطالب داشتنـدو علاقه ی زیادی به خواندن وآموختن داشتند.
3-خدمات قائم مقام فراهانی وامیرکبیربه ایران چه بوده است؟امیرکبیر:تاسیس مدرسـه دارالفنـون،به کمک مستشـاران انگلیسی وفرانسوی سپاه رامنظم کرد،تاسیس روزنامه ی وقایع،قائم مقام فراهانی :ایجادهماهنـگی بیـن ارتـش،به چـاپ رساندن نوشته هاومطالب درکتاب منشات،سرودن شعر.
درس نهم:قلم سحرآمیزودونامه
1-سیدجمال الدین اسدآبادی درچه زمینه هایی استعدادداشت؟درزمینه های فلسفی ،سیاسی واجتماعی استعـدادداشـت و برای وحدت میان مسلمانان ،اتحادیه ی دولت های اسلامی راتشکیل داد،منتشرکردن روزنامه عروه الوثقی.
2-چه رابطه ای بین شعرحافظ ونقاشی کمال الدین بهزادبود؟پرنده ای که کمال الدین بهزادبرروی دیوارغارکشیدازمیـان تاریکی وظلمت به سوی روشنایی اوج گرفته بودوشعرحافظ به آزادی ازدنیای تنگ وتاریک اشاره کرده بودهمانطـورکه در بیتی آمده است:
درنومیدی بسی امیداست پایان شب سیه سپید است پس همواره وقتی که ناامیدی همه جارافراگرفته باشدممکن است نورامید درآن تاریکی پنهان شده باشد.
3-چراروحانیت وچهره های علمی –فرهنگی تاثیربیشتری درجامعه دارند؟چون افرادروحانی ،اطلاعات ودانسته هایی کـه درخصوص دین ومذهب دارندبیشترازافرادعادی است وهمچنین آن هامی توانندافرادجامعه رابیشتربه دانسته هـای دیـنی آشناکنندوهمچنین شخصیت های علمی نیز می توانندخطراتی که دشمنان به صورت پنهانی به وجودمی آورندازبین ببرندوبه همین دلیل هم این افراددرجامعه موثرندوبرای همه باارزش هستند.
دبیرمربوطه:سرکارخانم فریادرس
سلام امروز ی وقتی پیدا کردم که مطلب بزارم ببخشید وقتم در این حد در این مواقع با رویداد امتحان مواجه شدیم انشالله در وقت های اینده
مکطالب جدید زراحی وارائه میدهم
باتشکر جمشیدی
در پناه حق
کلماتی که چگونگی و خصوصیات اسم را بیان می کنند و وابسته اسم باشند،صفت اند.
صفت از حیث مفهوم:
1- صفت بیانی :صفتی است که چگونگی و خصوصیات اسم را مانند قد،رنگ، جنس و... برساند .صفت بیانی خود برپنج نوع است :
ô صفت ساده:صفتی است که تنها چگونگی وخصوصیات موصوف را بیان می کند. ویک جزء (تکواژ)دارد. مانند سیاه، سفید،
ô صفت فاعلی:صفتی که بر کننده کار دلالت کند.
ساخت اقسام صفت فاعلی:
الف) بن مضارع + نده = گیرنده، خواننده.
ب) بن مضارع + ان = گریان،خندان.
ج) بن مضارع + ا = دانا، شنوا.
د)بن مضارع و بندرت بن مضارع + ار = خریدار، نمودار.
ه) بن مضارع یا مضارع + گار= آموزگار، پرهزگار.
و) اسم معنی و بندرت صفت یا بن فعل + گر= دادگری، رفتگر.
ôصفت مفعولی: معمولا از بن ماضی+ کسره(ه)ساخته می شود: گرفته، شنیده
که آن را اسم مفعول نیز نامیده اند صفتی است که معنی مفعولیت دارد.یعنی کار بر آن واقع می شود.
ô صفت نسبی: صفتی است که به کسی یا چیزی نسبت داده می شود و با افزودن پسوندهای" ی، ینه، گانه، و..." ساخته می شود.
ô صفت لیاقت: صفتی است که شایستگی و قابلیت موصوف را می رساندو با افزودن"ی" به آخر مصدر ساخته می شود.
اقسام صفت بیانی :
1- از لحاظ ساخت
الف)صفت ساده:خوب، عالی، تند، بد.
ب) صفت مرکب:ارجمند،گرانبها، خواننده
پسوندهای صفت نسبی :ی (تهرانی) ین(زرین) ینه( زرّینه) ان(بابکان) انه(مردانه)
انی(ظلمانی ) گان(گروگان) گانه(جداگانه) چی(تلفنچی) ه(سه روزه)
ôکلماتی مانند :جنگی (صفت نسبی دارای معنی فاعلی- ارسالی (صفت نسبی دارای معنی مفعولی).
پسوندهای رنگ: گونه،گون،دیس، سار، وار، وش، آسا.
پسوند لیاقت: ی(خوردنی، دیدنی).
پسوند مبالغه: و(اخمو، شکمو).
پسوند دارندگی:ور(اور(رنجور) آگین- گین- گن- مند- ناک
2- اقسام صفت بیانی از لحاظ درجه ومقایسه :
مطلق: مقایسه نمی کند: خوب،بلند، عالی.
تفضیلی(مطلق+ تر):یکی را با یکی یا چند تا مقایسه می کند.بهتر،خوبتر
صفت عالی (مطلق + ترین) : مقایسه یکی با همه است .بهترین،خوبترین
2- صفت مرکب:از دو یا چند تکواژ مستقل تشکیل می شود.پابرهنه، پرآب، پاره پاره،
برخی از صفت های مرکب این گونه ساخته می شوند:
الف) از اسم وصفت(یاصفت +اسم) : سفیدپوست، بداخلاق.
ب) یک یا دو تکواژ مستقل + بن فعل: خودخواه، راهنما، دل گشا.
3- صفت مشتق:در ساختمان چنین صفتی یک تکواژ مستقل و دست کم یک "وند " وجود دارد : بی ادب .
برخی از صفت های مشتق این گونه ساخته می شوند:
الف)پیشوند + صفت یا اسم= ناپاک،ناهماهنگ، ناسپاس، نسننجیده.
ب) صفت+ پسوند = ویرانگر، روشنگر، صادقانه، خردمندانه.
ج) اسم+ پسوند= ابریشمی، بهاره، پاییزه، خانگی(صفت نسبی).
د) بن مضارع+ پسوند= بینا، زیبنده، گریان(صفت فاعلی).
ه) بن ماضی + پسوند= شکسته(مفعولی)،خریدار(فاعلی).
4- مشتق- مرکب:این نوع صفت هم مشتق است هم مرکب:
ناجوان مرد، حمایت کننده، هیچ کاره، چهارده ساله، ایرانی نژاد.
انواع صفت
1-صفت اشاره: کلمات این، آن، همین، همان، چنین، چنان، اینچنین و آنچنان
به تنهایی: ضمیرند و با اسم وجانشینان آن: صفت.
مانند: این قلم را بردار. این :صفت این را بردار. این:ضمیر
2- صفت پرسشی: کلمات چه، چگونه، چند، چندم، چندمین، کدام،کدامین
با اسم وجانشینان اسم: صفت و به تنهایی: ضمیرند.
مانند: چه قلمی داری؟ چه:صفت چه داری؟ چه:ضمیر پرسشی
3- صفت مبهم: همه، فلان، بهمان، چند، چندم، چندمین، هیچ اند، دیگر، دگر، هر
با اسم وجانشینان اسم: صفت و به تنهایی: ضمیرند.
مانند: همه قلم ها را برداشتم. همه:صفت همه را برداشتم. همه: ضمیر
نکته: "هر" هرگز به تنهایی نمی آید، با بعضی از کلمات ترکیب می شود: هرکه، هرچه، هرچندو...
4- صفت تعجبی: کلمات (چه و عجب) اگر در جمله همراه اسم یا ضمیر بیایند و تعجب گوینده را درباره آنها نشان دهند، صفت تعجبی هستند:
مانند: چه آدم خوبی است!
نکته: این کلمات اگر در جمله وابسته به اسم و جانشینانش نباشند، قید یا ضمیرند.
مانند: چه زیبا می نویسد! چه: قید چه ها بر سرش آوردند ! چهک ضمیر
ôنکته:این صفات( اشاره، مبهم، تعجبی، پرسشی) چون اغلب پیش از موصوف می آیند، صفت پیشین نام دارند.
5- صفت شمارشی(عددی):
الف) عدد اصلی : یک، دو، صد، میلیون.
ب) عدد کسری: یک دهم، ده یک، ثلث، یک سوم.
ج) عدد ترتیبی:دوم، دومین، صدم، صدمین( کلمات نخست، نخستین، اول، اولین، آخر،آخرین هم صفت عددی ترتیبی اند).
د)عدد توزیعی: یک یک، یک به یک، یک دانه یک دانه، دو دو، دو به دو، دوتا دوتا.
نکته: صفات شمارشی، گاهی پیشین: ( دو کتاب) و گاهی پسین:(کتاب دوم) هستند.
6- صفت بیانی: بیان کننده حالتی از کلمه قبل از خود است:خوب، زیبا.
تعریف جناس : جناس به معنای آوردن کلماتی با تلفظ نزدیک به یکدیگر است.جناس انواع دارد .
الف) جناس تام : کلمات ، لفظ یکسان و معنای متفاوتی دارند. مانند : شیر ، شیر – گور ، گور
بهرام که گور می گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
گور در مصرع اول به معنی گورخر ، و در مصراع دوم به معنی قبر است.
ب ) جناس ناقص یا محرّف : اختلاف در حرکت دو کلمه است. گُل ، گِل
سرشک گوشه گیران چو دَریابند ، دُر یابند رُخِ مهر از سحرخیزان نَگردانند اگر دانند
ج ) جناس زائد : دراین جناس ، یکی از کلمات ، یک حرف اضافه داشته باشد . مانند : طاعت ، اطاعت / عادل ، معادل
*** گاهی ممکن است ، حرف اضافه در وسط قرار بگیرد و یا در آخر بیاید. مانند : قامت ، قیامت / روا ، روان
د ) جناس مرکب : جناسی است که از دو کلمه ، یکی ساخت بسیط وساده ، و دیگری ساخت مرکب دارد.
مانند : کمند و کم اند (کم هستند)
ه ) جناس مطرّف : درجناس مطرّف ، اختلاف در حرف رَوی است. ( حرف رَوی : به آخرین حرف اصلی قافیه ، حرف رَوی می گویند.) مانند : آزاد ، آزار / باد ، بام / مقام ، مقال
و ) جناس خط : دراین نوع جناس ، تفاوت در نقطه ی کلمات است . مانند: درست ، درشت / سیر ، شیر
ز ) جناس لفظ : دراین جناس ، کلمات باهم در تلفظ یکسان هستند ولی املای متفاوتی دارند . مانند : خار ، خوار / قریب ، غریب خاست ، خواست / فترت (جدایی ) ، فطرت / فِراق ، فَراغ / ارز، ارض، عرض
ح ) جناس اشتقاق : دراین جناس ممکن است کلمات هم ریشه باشند مانند : رسول ، رسیل ، ارسال، که هرسه از رَسَلَ مشتق شده اند.
*** گاهی ممکن است ، دو واژه شبیه هم باشند؛ به طوری که فکر کنیم از یک ریشه باشند ؛ که به آن جناس شبه اشتقاق می گویند مانند : کمان ، کمین از یک ریشه نیستند ولی ما تصور می کنیم که هم ریشه اند.
ط ) جناس قلب یا مقلوب : این جناس را کمتر به عنوان جناس مطرح می کنند. اما از توابع جناس است.در این صورت قلب ، جا به جا شدن حروف یک کلمه است. مثل : سُبحان ، سَحبان ؛ که دراین مثال حروف «ح» و «ب» جابه جا شده اند.
*** گاهی اوقات ، قلب به طور کامل اتفاق می افتد. مانند : راز ، زار که دراین مثال کلمه ، کاملا وارونه شده است.
و مثال هایی دیگر : درز ، زرد / جنگ ، گنج / ریش ، شیر
به ابیات زیر توجه کنیم :
1.نوعروسی چو سرو تر بالان گشت روزی ز چشم بد نالان ( سنایی )
2.خسروی در دشت با یوز و باز آن دو روبه را ز هم افکند باز ( فردوسی )
3.مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست (حافظ )
4.گر مار نه ای ، دائم از بهر چرایند مؤمن زِ تو ناایمن و ترسان زِ تو ترسا (ناصر خسرو)
5.جنّت رقمی زِ رُتبت اوست تبّت اثری زِ تُربت اوست ( خاقانی )
6.دوای دردِ عاشق را کسی کو سهل پندارد زِ فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند ( حافظ )
7.دربند مُدارا کن و دربند میان را در بند مکن خیره طلب مُلکت دارا (ناصرخسرو)
8.فتنه نامی هزار فتنه درو فتنه ی شاه و شاه فتنه برو ( نظامی )
9. ده روز مهرِگردون ، افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا ( حافظ )
10.نقطه گه ِ خانه ی رحمت تویی خانه برِ نقطه ی زحمت تویی ( نظامی )
11.غلامی شکستش سر و دست و پای که باری نگفتمیت ایدر مَپای
12.سروچمان من چرا میل چمن نمی کند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند (حافظ)
13.الهی گردن گردون شود خُرد که فرزند جهان را جملگی برد ( باباطاهر )
14.غم و درد و رنج و محنت همه مستعدّ قتلم تو بِبُر سر از تن من ، ببَر از میانه گویی
( فصیح الزمان )
15.گفتم این چیست؟بگو زیر و زِبَر خواهم شد گفت : می باش چنین زیر و زِبَر هیچ مگوی (مولوی)
16.پدر با پسر یکدیگر را کنار گرفتند و کرده غم از دل کنار
17.روی در رویِ دوست کن بگذار تا عدو پشت دست می خاید ( گلستان )
18.هر که درمان کرد مَر ، جان مرا برد گنج و دُرّ و مرجان مرا ( مثنوی مولوی )
19.چشم ها و خشم ها و رَشک ها بر سرش ریزد چو آب از مَشک ها
20.ایا غزالِ سرای و غزل سرای بدیع بگیر چنگ ، به چنگ اندر و غزل بسرای
( رشید وطواط )
21.یادآرید ای مِهان زین مرغِ زار یک صبوحی در میان ِ مَرغزار
22.زِ پیوند ماهی چه گیری کنار که سَروَت بُوَد پیش و مه در کنار
23. گفت استاد مبر درس از یاد یاد باد آن چه به من گفت استاد ( ایرج میرزا )
24. پس مرا منّت از اُستاد بُوَد که به تعلیم من اُستاد ، اِستاد (ایرج میرزا )
25.ای داد ، کس به داغ دل باغ ، دل نداد ای وای ، های های عزا در گلو شکست
( قیصرامین پور)
26.آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
( قیصرامین پور )
27.«بادا » مباد گشت و « مبادا » به باد رفت «آیا » زِ یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
(قیصرامین پور )
28.صوفی بیا که آینه صافی است جام را تا بنگری صفای مِیِ لعل فام را ( حافظ )
باسلام ببخشید نزدیک امتحاناس نمیتونم مطلب بزارم انشالله بعد امتحانا براتون مطلب قرارمیدم درپناه حق
چمشیدی
.: Weblog Themes By Pichak :.