والیبال (به انگلیسی: Volleyball) یک ورزش تیمی و ششمین ورزش محبوب،[1] و گستردهترین ورزش در بیشتر کشورهای جهان است[2] که در آن بازیکنان در دو تیم شش نفره، در دو سوی توری قرار میگیرند و تلاش میکنند تا طبق قوانین بازی، توپ را از روی تور در زمین تیم مقابل فرودآورند. طول زمین والیبال 18 متر و عرض آن 9 است. هرتیم باید 3 ست (یا دست) از 5 پنج ست بازی را برنده، تا بتواند پیروز مسابقه شود.
والیبال در سال 1895 در کشور آمریکا و توسط ویلیام مورگان ابداع شد. سپس به سرعت فراگیر شد؛ بهطوری که در المپیک 1964 توکیو برای نخستین بار در برنامه بازیهای المپیک قرار گرفت و امروزه تقریباً در تمام دنیا بازی میشود. این رشته تقریباً برای تمام گروههای سنی مناسب است و وسایل بازی شامل توپ و تور است. امروزه، بیش از 800 میلیون بازیکن والیبال در سراسر جهان وجود دارند، که 46 میلیون نفر از آنها از ایالات متحده آمریکا هستند.[3]
قهرمانی والیبال جهان قدیمیترین و مهمترین رویداد والیبال پس از المپیک است که هر چهار سال یکبار با شرکت تیمهای ملی والیبال مردان و زنان برتر دنیا در یکی از کشورهای جهان برگزار میشود. علاوه بر این، جام جهانی والیبال، لیگ جهانی والیبال و جام بزرگ والیبال قهرمانان جهان بهترتیب معتبرترین تورنومنتهای والیبال در جهان هستند. لیگهای متعددی از جمله لیگ والیبال مردان ایتالیا و پرو آ در کشورهای مختلف بهوجود آمدهاند که جزو مسابقات داخلی آن کشور محسوب میشوند.
زندگینامه امام موسی کاظم (ع)
زندگینامه امام موسی کاظم علیه السلام:
نام:موسى بن جعفر.
کنیه: ابو ابراهیم، ابوالحسن، ابوالحسن اوّل، ابوالحسن ماضى، ابوعلى و ابواسماعیل.
القاب: کاظم، صابر، صالح، امین و عبدالصالح.
نکته:امام موسی کاظم علیه السلام در میان شیعیان به «باب الحوائج» معروف است.
منصب: معصوم نهم و امام هفتم شیعیان.
تاریخ ولادت امام موسی کاظم:هفتم ماه صفر سال 128 هجرى. برخى نیز سال 129 را ذکر کردند.
محل تولد امام موسی کاظم: ابواء (منطقهاى در میان مکه و مدینه) در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى: امام جعفر بن محمد بن على بن حسین بن على بن ابىطالب علیهم السلام.
نام مادر امام موسی کاظم:حمیده مصفّاة. نامهاى دیگرى نیز مانند حمیده بربریه و حمیده اندلسیه نیز براى او نقل شده است. این بانو از زنان بزرگ زمان خویش بود و چندان فقیه و عالم به احکام و مسائل بود که امام صادق علیه السلام زنان را در یادگیرى مسائل و احکام دینى به ایشان ارجاع مىداد. و دربارهاش فرمود: «حمیده، تصفیه شده است از هر دنس و چرکى؛ مانند شمش طلا. پیوسته فرشتگان او را حفاظت و پاسبانى نموده تا رسیده است به من، به خاطر آن کرامتى که از خداى متعال براى من و حجت پس از من است.»
مدت امامت امام موسی کاظم: از زمان شهادت پدرش، امام جعفر صادق علیه السلام، در شوال 148 هجرى تا رجب سال 183 هجرى، به مدت 35 سال. آن حضرت در سن بیست سالگى به امامت رسید.
تاریخ و علت شهادت امام موسی کاظم: 25 رجب سال 183 هجرى، در سن 55 سالگى، به وسیله زهرى که در زندان سندى بن شاهک به دستور هارون الرشید به آن حضرت خورانیده شد.
محل دفن: مکانی به نام مقابر قریش در بغداد (در سرزمین عراق) که هم اکنون به «کاظمین» معروف است.
همسران: 1. فاطمه بنت على. 2. نجمه.
فرزندان امام موسی کاظم: درباره تعداد فرزندان آن حضرت چند قول وجود دارد. بنابر نقل یکى از آنها، آن حضرت 37 فرزند داشت که 18 تن از آنان پسر و 19 تن دختر بودند.
الف) پسران امام موسی کاظم
1. امام على بن موسى الرضا(ع).
2. ابراهیم.
3. عباس.
4. قاسم.
5. اسماعیل.
6. جعفر.
7. هارون.
8. حسن.
9. احمد. 10. محمد.
11. حمزه.
12. عبداللّه.
13. اسحاق.
14. عبیداللّه.
15. زید.
16. حسین.
17. فضل.
18. سلیمان.
ب) دختران امام موسی کاظم
1. فاطمه کبرى.
2. فاطمه صغرى.
3. رقیّه.
4. حکیمه.
5. ام ابیها.
6. رقیّه صغرى.
7. کلثوم.
8. ام جعفر.
9. لبابه.
10. زینب. 11. خدیجه.
12. علیّه.
13. آمنه.
14. حسنه.
15. بریهه.
16. عائشه.
17. ام سلمه.
18. میمونه.
19. ام کلثوم.
یکى از دختران امام موسی کاظم (ع) به نام فاطمه، معروف به حضرت معصومه علیهاالسلام که براى دیدار برادرش امام رضا علیه السلام عازم ایران شده بود، در شهر قم بیمار شد و پس از چند روز بیمارى، وفات یافت و در این شهر مدفون گردید. هم اکنون مقبره ایشان زیارتگاه شیعیان سراسر جهان و دانشگاه عالمان و مجتهدان شیعى است.
اصحاب ویارانامام موسی کاظم :
تعداد یاران، اصحاب و راویان امام موسى کاظم علیه السلام بسیار است. در این جا نام تعدادى از اصحاب بزرگ آن حضرت ذکر مىگردد:
1. على بن یقطین.
2. ابوصلت بن صالح هروى .
3. اسماعیل بن مهران.
4. حمّاد بن عیسى.
5. عبدالرحمن بن حجّاج بجلى.
6. عبداللّه بن جندب بجلى.
7. عبداللّه بن مغیره بجلى.
8. عبداللّه بن یحیى کاهلى.
9. مفضّل بن عمر کوفى.
10. هشام بن حکم.
11. یونس بن عبدالرحمن.
12. یونس بن یعقوب.
زمامداران معاصر:
1. مروان بن محمد اموى - معروف به مروان حمار- (126 - 132 ق.).
2. ابوالعباس سفاح عباسى (132 - 136 ق.).
3. منصور عباسى (136 - 158 ق.).
4. مهدى عباسى (158 - 169 ق.).
5. هادى عباسى (169 - 170 ق.).
6. هارون الرشید (170 - 193 ق.).
امام موسى کاظم علیه السلام در عصر خلافت منصور عباسى به مقام امامت نایل آمد. از آن زمان تا سال 183 هجرى، سال وفات آن حضرت، چندین بار توسط خلفاى عباسى دستگیر و زندانى گردید.
امام موسی کاظم تنها در دوران خلافت هارون الرشید به مدت چهار سال زندانى و در همان زندان به شهادت رسید.
رویدادهاى مهم زمان امام موسی کاظم (ع):
1. شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، پدر ارجمند امام موسى کاظم علیه السلام، به دست منصور دوانیقى، در سال 148 هجرى.
2. پیدایش انشعاباتى در مذهب شیعه، مانند: اسماعیلیه، اَفْطَحیه و ناووسیه، پس از شهادت امام صادق علیهالسلام و معارضه آنان با امام موسى کاظم علیه السلام در مسئله امامت.
3. ادعاى امامت و جانشینى امام جعفر صادق علیه السلام، توسط عبدالله اَفْطَحْ، برادر امام موسى کاظم علیه السلام و به وجود آوردن مذهب افطحیه در شیعه.
4. اعراض بیشتر اصحاب امام صادق علیه السلام از عبدالله اَفْطَحْ، و گرایش آنان به امام موسى کاظم علیهالسلام.
5. مرگ منصور دوانیقى، در سال 158 هجرى، و به خلافت رسیدن ابوعبدالله مهدى عباسى، فرزند منصور.
6. احضار امام موسى کاظم علیه السلام به بغداد و زندانى نمودن ایشان در آن شهر، به دستور مهدى عباسى.
7. زندانى شدن امام موسى کاظم علیه السلام در بغداد، در دوران حکومت هادى عباسى.
8. مبارزات منفىِ امام موسى کاظم علیه السلام با دستگاه حکومتىِ هارونالرشید، در مناسبتهاى گوناگون.
9. بدگویی و سعایت على بن اسماعیل، برادرزاده امام موسى کاظم علیه السلام از آن حضرت، نزد هارون الرشید با توطئهچینى یحیى برمکى، وزیر اعظم هارون.
10. دستگیرى امام کاظم علیه السلام در مدینه و فرستادن آن حضرت به زندان عیسى بن جعفر در بصره، به دستور هارونالرشید، در سال 179 هجرى.
11. انتقال امام علیه السلام از زندان بصره به زندان فضل بن ربیع در بغداد.
12. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن ربیع به زندان فضل بن یحیى برمکى.
13. مراعات کردن حال امام علیه السلام در زندان، توسط فضل بن یحیى و عکسالعمل شدید هارون به این قضیه.
14. مضروب و مقهور شدن فضل بن یحیى، توسط هارون، به خاطر مراعات حال امام علیه السلام در زندان.
15. انتقال امام علیه السلام از زندان فضل بن یحیى به زندان سندى بن شاهک.
16. مسموم کردن امام علیه السلام با خرماى زهر آلود، توسط سندى بن شاهک در زندان.
17. شهادت امام کاظم علیه السلام به خاطر مسمومیت در زندان سندى بن شاهک، در 25 رجب سال 183 هجرى.
18. انتقال پیکر مطهر امام موسى کاظم علیه السلام به جِسر (پل) بغداد و فراخوانىِ مردم براى دیدن آن توسط مأموران هارونالرشید.
19. انزجار سلیمان بن جعفر بن منصور دوانیقى از تحقیر پیکر امام موسى کاظم علیه السلام، توسط مأموران حکومتى، و دستور او به تجهیز و تکفین مناسب شأن پیکر آن حضرت و به خاک سپارى در مقابر قریش بغداد.
The lawyer asks her to play a game.
If he asked her a question that she didn"t know the answer to, she would have to pay him five dollars; And every time the blonde asked the lawyer a question that he didn"t know the answer to, the lawyer had to pay the blonde 50 dollars.
So the lawyer asked the blonde his first question, "What is the distance between the Earth and the nearest star?" Without a word the blonde pays the lawyer five dollars.
The blonde then asks him, "What goes up a hill with four legs and down a hill with three?" The lawyer thinks about it, but finally gives up and pays the blonde 50 dollars
سپس خانم از وکیل پرسید" آن چیست که با چهار پا از تپه بالا می رود و با سه پا به پایین باز می گردد؟" وکیل در این باره فکر کرد اما در انتها تسلیم شده و 50 دلار به خانم پرداخت.
سپس از او پرسید که جواب چی بوده و خانم بی معطلی 5 دلار به او پرداخت کرد!!!!
I was walking down the street when I was accosted by a particularly dirty and shabby-looking homeless woman who asked me for a couple of dollars for dinner.
I took out my wallet, got out ten dollars and asked, "If I give you this money, will you buy wine with it instead of dinner?"
"No, I had to stop drinking years ago" , the homeless woman told me.
"Will you use it to go shopping instead of buying food?" I asked.
"No, I don"t waste time shopping," the homeless woman said. "I need to spend all my time trying to stay alive."
"Will you spend this on a beauty salon instead of food?" I asked.
"Are you NUTS!" replied the homeless woman. I haven"t had my hair done in 20 years!"
"Well, I said, "I"m not going to give you the money. Instead, I"m going to take you out for dinner with my husband and me tonight."
The homeless Woman was shocked. "Won"t your husband be furious with you for doing that? I know I"m dirty, and I probably smell pretty disgusting."
I said, "That"s okay. It"s important for him to see what a woman looks like after she has given up shopping, hair appointments, and wine."
در آمدی بر شناخت قرآن :
جایگاه قرآن :
ارزش انسان به عقل ،فکر ،ایمان ،اخلاص ،علم ، عمل ،رشد و انتخاب احسن اوست . اما برای هر یک از این کمالات ، آفاتی است که اگر آفریدگار هستی ، انسان را به حال خود واگذارد و پیامبران را به یاری او نفرستد ،گرفتار انحرافات گوناگون خواهد شد :
شیطنت های خود را عاقلانه می پندارد ،فکر خود را در موارد بیهوده به کار می برد ؛گرفتار باورهای نادرست می شود و به جای حق به انواع باطل گرایش می یابد ؛ در عمل ، راه مستقیم را وانهاده ، به راه های انحرافی می رود ؛ به جای آموختن علم مفید ، به سراغ دانستنی های بی سود و زیان مند می رود ؛ هر روز بر آمار مفاسد و آلودگی های خویش می افزاید و به جای انتخاب احسن در گزینش دوست ،همسر ، شغل و سایر امور شخصی ، اجتماعی و سیاسی ، در پی هوس های خود یا دیگران می افتد که عاقبت سر از حسرت و خسارت در می آورد .
بر خلاف گمان ما ،پیشرفت صنعت و فناوری و گسترش مراکز علمی و دانشگاهی و ارتباطات ماهواره ای و اینترنتی و افزایش آمار محققان و دانشمندان در رشته های مختلف ، عدالت ، امنیت ، صداقت ، امانت ، وفاداری ، جوانمردی ، ایثار و امثال آن را برتی بشر به ارمغان نیاورده است .
چه بسیار دوستانی که از وسایل ارتباطی گوناگون بهره مندند ،اما رابطه صمیمی ندارند .
ابزار ارتباط هست ، اما خود ارتباط نیست . چه بسیارند کسانی که هر روز بر دانششان افزوده می شود ، اما بر سوز عشق آنها برای خدمت به دیگران ، هیچ ؛ و حتی از یک سلام به دیگران دریغ می ورزند .
هر روز که از عمر جهان می گذرذ ، بشر هر چه بیشتر به نیاز خویش به ارتبط با خداوند ، وحی نبوت و کتاب آسمانی پی می برد . در این میان قرآن ، کتاب آسمانی مسلمانان ، و واپسین راهنمای بشر ، کارآمدترین کتاب ها برای سعادت و بهروزی است ، که در تمام شئون زندگی انسان سخن ها دارد . کتابی که کرامت واقعی را به انسان عطا می کند ؛ کتابی که در آن هیچ انحرافی نیست : « غیر ذی عوج » ؛1 کتابی که یکسره نور است :« انزلناه الیکم ورا مبینا » ؛2 نوری که هرگز خاموش نشود و انسان را از ظلمات جهل ، شرک و تفرقه نجات دهد ؛ کتابی که بر علم و تزکیه انسان بیفزاید : « یزکیّهم و یعلّمهم » ؛ 3 کتابی که سراسر شفاست 4 و درمان دردهای فردی ، اجتماعی ،سیاسی و اقتصادی است .
آری ، در این دریای علوم ،تنها کشتی قرآن از هر خطری بیمه شده است . تلاش کنیم با این کشتی ،راه سعادت ابدی را در میان امواج بلاها طی می کنیم .
قرآن ،کتاب هدایت ، نور ،تذکر ، موعظه ،برهان ،حکمت و علم است ؛جلوه خداوند است که بر قلب پیامبر نازل شده است .
گر چه پیامبر ، بشری همانند دیگران است :« ان نحن الّا بشر مثلکم » 5 ولی خداوند از میان بندگانش آن را که بخواهد و مصلحت بداند بر می گزیند و بر او وحی می فرستد .
حساب وحی از تحصیل و تجربه و مکاشفات شخصی و تلاش های فکری و ریاضت های عملی جداست و هیچ دلیل علمی و عقلی وجود آن را نفی نمی کند . درک وحی از طریق حواس ظاهری و مادی نیست ؛ زیرا وحی ،امری است غیبی که از طریق فرشته وحی بر قلب پیامبر القا می شود .
وقتی انسان سیستم های گیرنده و فرستنده بسیار قوی و دقیق ایجاد می کند ، آیا قدرت خداوند نمی توان دبه بندگان برگزیده اش پیامی بفرستد که از دیگران پوشیده باشد ؟قرآن می فرماید :« و ما قدرو الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله علی بشر من شی ء »6 ؛ آنها خدا را درست نشناختند که گفتند : خداوند هیچ چیزی بر هیچ بشری نفرستاده است .
------------------------------------------------------------------------------------
1- زمر (39) :28 . 2- نساء (4) : 174 .
3- جمعه (62) : 2 . 4- یونس (10) :57 .
5- ابراهیم (14) :11 . 6- انعام (6):91
انواع امدادهای غیبی ، توفیقات الاهی ، رسیدن به اهداف عالی و خنثی شدن توطئه ها ،استجابت دعاها و صدور معجزات ،آن هم از پیامبری اُمّی در بدترین نقطه جهان که هیچ گونه آثاری از علم و تمدن وجود نداشته ،یک تنه قیام کردن و تا مرز شهادت پیش رفتن ،تحت تاثیر هیچ گونه تهدید و تطمیع قرار نگرفتن و در مرکز بت ها بر ضد بت ها به پا خاستن ، همه و همه نشان های حقانیت قرآن و آورنده این کتاب است .
کتابی که هر چه دنیای علم پیشرفت می کند ، شکوفاتر شده و صاحب آن با صراحت به همه مخالفان در طول تاریخ اعلام کرده که هرگز نمی توانید مثل قرآن و حتی مثل یک سوره آن را بیاورید ؛ حتی اگر همه مغزهای متفکر که در اختیار دارید دعوت کنید . 7
کتابی که در جامعیت از ساده ترین تا مهم ترین مسائل را برای ساده ترین تا دانشمندترین افراد مطرح کرده و انسان را به تواضع و خشوع وا می دارد .
در زیر نمونه هایی از جامعیت قرآن را مرور کنیم :
قرآن ،آدمی را امر کرده است که اطراف خویش و نیز دوردست ها را با بصیرت و آگاهی بنگرد : « أفلا یَنظرون الی الابل کیف خُلقت و الی السماء کیف رُفعت »8 آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است و به آسمان نمی نگرند که چگونه بر افراشته شده است ؟ با بیان ،قرآن درس خداشناسی را در دو کلاس متفاوت برای ساده ترین و دانشمندترین افراد مطرح کرده است .
در جای دیگر می فرماید :« والسماء رفعها و وضع المیزان ألّا تطغوا فی المیزان ... » 9 ؛ خداوند آسمان را بر افراشت و توازن و تعادل را در کهکشان ها برقرار ساخت . شما نیز در معادلات خود توازن و عدالت را مراعات کنید .
در یک جا می فرماید : « اقیموا الصلوه » و در جای دیگر می فرماید :« اقیموا الوزن » . یعنی اسلام ،اقتصاد
7- یونس (10)38 . 8- غاشیه (88) :17 و 18
9- الرحمن (55) : 7 و 8
و عبادت را با هم دیده است . همان گونه که علم و عمل ،جسم و روان و دنیا و آخرت را با هم دیده است .
در قرآن ،« دنیا » 115 مرتبه و کلمه « آخرت » نیز 115 مرتبه آمده است ! طواف کعبه با قربانی و اطعام فقرا در کنار هم آمده است :« أطعموا البائس الفقیر ... و لیطّوفوّا بالبیت العتیق » 10
قرآن برای گزینش همسر ،گفت و گوهای مقدماتی آن ،مقدار مهریه و شیوه زندگی مشترک ، تربیت و تعلیم فرزندان و ... مطالب بسیار دارد .
درباره سخن گفتن و روش آن ،دستورات زیبایی دارد و می فرماید :
- با مردم به نیکی سخن بگویید ، دوست باشند یا دشمن :« قولوا اللناس حسناً »11
- کریمانه سخن بگویید :« قولاً کریماً » 12
- سخن باید محکم و مستدل باشد : «قولوا قولاً سدیداً »13
- نرم و متین باشد : «قولاً لیناً » 14
- پسندیده باشد : « قولاً معروفاً »15
- گویا و رسا باشد :« قولاً بلیغاً »16
- از بهترین کلمات باشد : «یقولوا التی هی احسن »17
- صادقانه باشد ،نه منافقانه :« لم تقولون ما لا تفعلون » 18
قرآن ،از رابطه انسان با خدا (عبادت) تا رابطه انسان با طبیعت سخن گفته است . شیوه کسب درآمد ،مقدار مصرف آن ،چگونگی تعامل با مومنان ، منافقان و کافران، و حتی عالی ترین دستورات اخلاقی در جبهه جنگ را مطرح کرده است . قرآن برای تعلیم و تربیت ، برخورد استاد با شاگرد و نوع علومی که باید آموخت ،سخن دارد . علوم در دسترس بشر سه گونه است :علوم مفید ، علوم مضر ؛ علومی که نه مفیدند نه مضر .
![]() |
10- حج (22) :28 -29 11- بقره (2): 83 12- اسراء (17) :23
13- نساء (4): 9 14- طه (20)44 15- بقره (2) :235
16- نساء(4) :63 . 17- اسراء (17):53 18- صف (61) :2
علم مفید به اندازه ای ارزشمند است که حتی پیامبر اولواالعزمی چون موسی (ع) برای کسب آن راهی سفری طولانی می شود . در قرآن می خوانیم :حضرت موسی به خضر (ع) می گوید : آیا اجازه می دهی که من در بیابان ها و شهرها دنبال شما بیایم تا بخشی از آنچه را خداوند به تو آموخته است،به من بیاموزی؟ 19
علم مفید به اندازه ای ارزشمند است که شکار سگ ،اگر بر اساس آموزش باشد محترم شمرده می شود . قرآن می فرماید : شکاری که به دست سگ های آموزش دیده گرفته می شود ، حلال است .20 این نمونه برای حیوانی است که از نظر شرع نجس است ؛تا چه رسد به انسان و برترین آنها که انبیا هستند .
در قرآن می خوانیم : یکی از انبیا به نام عُزیر از کنار قریه ای عبور می کرد ، در حالی که سوار بر الاغی بود . گفت :خداوندا ،چگونه این مرده ها را زنده خواهی کرد ؟ خداوند برای آنکه آن پیامبر را به یقین و اطمینان قلبی برساند ،برای مدت صد سال او را میراند و سپس او را زنده کرد و از او پرسید :چه مدت در این جا درنگ کردی ؟ گفت :یک روز یا کمتر . خداوند فرمود : تو صد سال در این جا مانده ای ،اکنون به غذا و نوشیدنی خود بنگر که چگونه تغییر نیافته و به الاغ خود بنگر که چگونه ما او را در برابر چشمانت زنده می کنیم . این ماجرا برای آن بود که هم به پرسش تو پاسخ گوییم و هم تو را نشانه رستاخیز و حجتی برای مردم قرار دهیم . از این ماجرا که در آیه 259 سوره بقره آمده است ،استفاده می شود که برای دریافت یک مطلب مهم و کسب علم مفید ، حتی مردن یک پیامبر به مدت صد سال ارزش دارد .
اما درباره علومی که مضر هستند ، قرآن می فرماید :« و یتعلمون ما یضرّهم و لا ینفعهم »21 ؛ برخی از مردم اموری را می آموزند که مایه ضرر و زیان است و هیچ نفعی نمی رساند . چنان که بعضی سراغ سحر و جادو می روند تا میان همسران جدایی افکنند . آری آموزش هر چیزی که برای فرد و جامعه ، جسم و جان ، دنیا و آخرت ، نسل امروز و فردا ، به هر نحو مضر باشد ، علم مضر است . در دعاها می خوانیم :«أعوذبک من علم لا ینفع » 22 به خدا پناه می برم از علمی که مفید نیست . بنابراین تعلیم و تعلم هر علمی ارزش ندارد .
19- کهف ( 18) :66 . 20- مائده (5) : 4 .
21- بقره (2) :102 . 22- مستدرک الوسائل ،ج 5 ،ص 69
-------------------------------------------------------------------------------------
اما علومی که نه مفید است و نه مضر ،همانند اطلاع از برخی آمارها و اطلاعات عمومی که تنها ذهن را پر می کند و هیچ فایده ای برای انسان ندارد . چنان که قرآن از کسانی که درباره تعداد اصحاب کهف مجادله می کردند انتقاد کرده و خطاب به پیامبر می فرماید : در این امور با آنان سخن مگو . 23
ان چه درباره اصحاب کهف مهم است ، آن است که گروهی جوانمرد برای حفظ عقیده و فکر و راه خود ، از رفاه در شهر دست شسته و حاضر به زندگی در غار شدند .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
23- کهف (18) :22 .
.: Weblog Themes By Pichak :.