کره ی چشم به وسیله سه جفت عضلات خارجی خود درحفره حدقه قراردارند پلک هاازبرخورد اجسام خارجی ازچشم محافظت می کنن .وزن کره ی چشم حدود 7گرم وقطران 2/5سانتی متراست وازخارج به داخل ازسه پرده بنام صلبیه مشمیه وشبکیه ساخنه شده است .
صلبیه
صُلبیه پردهای است سفید و محکم که تمام کره? چشم را احاطه کرده، این پرده? بسیار ظریف که ضخامت آن از یک میلیمتر تجاوز نمیکند؛ نسبتاً دارای استحکام فوقالعادهای است و از اینرو از عهده? وظیفه? خود که حفظ کره? چشم است، به آسانی برمیآید؛ یعنی همانطور که دوربین عکاسی یک جعبه دارد که ذرهبین (عدسی) و شیشه? حساس در داخل آن جا دارند؛ چشم ما نیز یک جلد محکم دارد که اعضاء بسیار ظریف و حساسی را دربرگرفته است؛ و مقداری که از این پرده دیده میشود همان سفیدی چشم است؛ ضمناً در قسمت جلو قدری برجسته شده و نازکتر و شفاف میگردد تا به آسانی نور از آن عبور کند و همین قسمت که یک نهم تمام پرده? صلبیه است، اصطلاحاً «قرنیه» نامیده میشود، و در عقب صلبیه سوراخی است که از آنجا عصب بینایی وارد کره? چشم میگردد.
شاید این پرده? ظریف را که در اصطلاح کالبدشناسی «صلبیه» و در اصطلاح پزشکی «غلاف بینایی» نامیده میشود بهقدری نازک مجسم کنید که تصور کنید نوک خاری میتواند به آسانی آن را سوراخ کند، در صورتیکه استواری و سختی آن طوری است که چاقوهای معمولی مگر با فشار خیلی زیاد میتواند آنرا پاره کند، و پزشکان به هنگام اعمال جراحی داخل چشم؛ نیاز به چاقوهای بسیار ظریف و نوکتیزی دارند، که اگر تیز نباشد در موقع کار گرفتار اشکال فراوان میگردند.
مُلتَحِمه غشا مخاطی نازک و شفافی میباشد که سطح داخلی پلکها را مفروش کرده و بخش جلویی صلبیه را میپوشاند.
مشمیه
مَشیمیه پوستهای است نازک و لطیف که تمام سطح داخلی «صلبیه» را میپوشاند و شامل رگهای فراوانی است و وظیفه? حساس آن تأمین غذای چشم است و چون تا حدی به پرده? بچهدان شبیه است «مشیمیه» نامیده شدهاست، قسمت جلو این پرده که «عنبیه» نامیده میشود از لحاظ رنگ و شکل تغییر قابلتوجهی حاصل کردهاست یعنی از لحاظ شکل مسطح و عمودی است و همین تغییر شکل موجب شدهاست که میان این قسمت مسطح و «قرنیه» فضایی بوجود آید که آن فضا از مایع ویژه و شفافی بنام «زلالیه»؛ مملو است. از لحاظ رنگ معمولاً سیاه است که سیاهی چشم را تشکیل میدهد و گاهی در بعضی از اشخاص برنگ آبی یا سبز بیرون میآید.
در وسط «عنبیه» سوراخی است بنام «مردمک» که قطر آن از 3 تا 6 میلیمتر میرسد و وسعت دهانه آن در مقابل امواج نور کم و زیاد میشود یعنی هر اندازه نور شدیدتر باشد تنگتر و هر وقت نور کم باشد وسیعتر میگردد؛ تا این عمل خودکار؛ میزان نوری را که باید وارد چشم شود مرتب سازد «مردمک» چشم در حقیقت مانند «دیافراگم» دوربین عکاسی است با این تفاوت که خودکار است یعنی نیاز به این ندارد که ما آنرا کم و زیاد کنیم بلکه در تاریکی خودبهخود گشاد و در روشنایی تنک میشود.
این سوراخ روی این اصل «مردمک» نامیده شدهاست که دو نفر که در مقابل یکدیگر واقع شوند تصویر هرکدام در وسط سیاهی چشم طرف مقابل دیده میشود.
مردمک در انسان گرد است و همیشه سیاهرنگ دیده میشود زیرا پشت آن فضای تاریکی است که به «تاریکخانه? چشم» موسوم است و محتویات آن با چشم غیر مسلح دیده نمیشود، ولی در حیوانات به اشکال مختلف در میآید چنانکه در گربه دیده میشود که در هنگام روز که نور زیاد است سیاهی وسط چشم آن حیوان بشکل «الف» درمیآید و در شب بالعکس باز میشود و از پشت آن انعکاس نور خارج؛ بصورت درخشندگی و برق مخصوصی ظاهر میشود؛ در عقب پرده? «مشیمیه» سوراخی برای ورود «عصب بینایی» وجود دارد.
«مردمک چشم» در حالات مختلف آنقدر نازک و کلفت میشود تا نوری را که به آن میرسد برای استفاده? دید کاملاً متمرکز نماید، و این کیفیت در هیچیک از اجسام حتی در شیشه یافت نمیشود.
شبکیه
پردهای است لطیف و حساس که میان «مشیمیه» قرار گرفته و چون بیشباهت به پنجره نیست به این نام نامیده شدهاست، شَبَکیه پردهای است عصبی یعنی دنبالههایی است از اعصاب بینایی و بوسیله همان اعصاب به مغز مربوط میشود، و در قسمت عقب آن دو نقطه? مشخص وجود دارد یکی «نقطه? کور» که محل ورود عصب بینایی به چشم است و دیگر نقطه زردرنگ بیضیشکلی است بنام «لکه زرد» که تصویر اشیاء نخست بر روی آن منعکس شده سپس از آنجا بمغز منتقل میشود.
پرده? شبکیه? چشم مرکب از نه لایه جداگانه است که قطر مجموع آنها به اندازه کلفتی یک ورقه کاغذ نازک میباشد؛ در ضخامت این پرده سلولهایی قرار دارند که تحت اثر امواج نورانی تحریک میگردند؛ سلولهای مزبور بصورت شمشها و مخروطها قرار گرفتهاند و تعداد اولی به سی میلیون و تعداد دومی به سه میلیون عدد بالغ میشود این شمشها و مخروطها به تناسب کاملی قرار گرفتهاند.
زلالیه
در میان «قرنیه» و «عنبیه» فضایی است بوسعت سه تا چهار میلیمتر که از مایع شفاف و زلالی مملو است و بهمین مناسبت است که زُلالیه نامیده شدهاست. از جمله? قوانین نور آن است که هنگامی که از یک محیط رقیقی وارد محیط غلیظی شود تغییر حاصل میکند که این تغییر شکست نور نامیده میشود و روی همین اصل نوری که در محیط رقیق یعنی هوا موجود است هنگامی که وارد این محیط نسبتاً غلیظ یعنی زلالیه میشود «شکست» حاصل میکند و برای بازتاب یافتن بر روی شبکیه آماده میشود.
جلیدیه
ین عضو که «عدسی چشم» نیز نامیده میشود، جسم جامد و شفافی است شبیه به ذرهبینهای معمولی بکلفتی سه چهار میلیمتر و در پشت پرده دوم چشم یعنی «عنبیه» قرار دارد و قسمت مرکزی آن از قسمتهای اطراف آن سختتر است و روی آن را پرده? شفاف و نرمی فرا گرفتهاست و ضمناً ماهیچههایی در پیرامون آن وجود دارد که باعث تغییر شکل آن میگردد تاثیر این عضو در «شکست نور» و تطبیق تصاویر اجسام بر روی «لکه? زرد» بسیار مهم و قابل توجه است، زیرا همه? تصویرها باید روی نقطه معینی بیفتند و از طرفی هم میدانیم که همه? اجسام با «عدسی چشم» به تناسب فاصلهای که جسم مرئی تا چشم دارد شعاع انحنای خود را بوسیله? انقباض عضلاتی که در اطراف آن قرار دارد کمتر میتواند تا تصاویر بر «شبکیه» منطبق گردد و این عمل که «تطابق» نامیده میشود به سرعت و سهولت عجیبی انجام میگیرد.
زجاجیه
زُجاجیه مادهای است ژلاتینی و شفاف که تمام حفره? درونی کره? چشم را پر میسازد و در عقب «عدسی چشم» قرار دارد و از هر طرف پوسته شفافی اطراف آنرا فراگرفته است؛ کار این عضو نیز «شکست نور» است؛ و در تطبیق تصاویر اجسام بر روی «لکه زرد» تأثیر شایانی دارد.
غضنفر زنگ میزنه فلسطین زود قطع میکنه ازش دلیلش رو میپرسند میگه: می خواستم ببینم هنوز اشغاله یا نه
حس وحرکت
دستگاه عصبی مرکزی براساس اطلاعاتی که ازمحیط درون یابیرون بیرون بدن دریافت می کند .پاسخ مناسب از خودنشان میدهد این اعطلاعات توسط گیرنده های موجود دربدن دریافت میشود گیرندگان نورون های ویژه ای هستن که درنقاط مختلف سطح یا داخل بدن پراکنده اند وپیام محرک رابه پیام عصبی تبدیل می کنند. برخی از گیرنده های حسی همچون گیرنده های درد یادمادراندام های مختلف بدن پراکنده اند . این گیرنده ها تغییرات محیط داخلی بدن رابه مراکز عصبی اطلاع میدهند(گیرنده های عمومی)بیشترین گیرنده ها همچون گیرنده های تعادل ،شنوایی و....دراندام های حسی متمرکزشده اند ووظیفه انها باخبرنمودن مراکزعصبی ازتغییرات محیط خارجی بدن است (گیرنده های اختصاصی).
گیرند ها براساس نوع محرکی که برروی انها اثرمیگزارند به پنج گروه تقسیم میشوند:
نوع گیرنده محرک محل
شیمیایی فشار ،کشش پوست وگوش
نور نور چشم
دما تغییردمای محیط پوست ودرون بدن
درد اسیب به بافت ها اغلب بافت هاواندام ها
شنبه :تفکروسبک زندگی،تفکروسبک زندگی، علوم تجربی،علوم تجربی،زبان انگلیسی،زبان انگلیسی
یکشنبه:ادبیات،ادبیات،ریاضی،ریاضی،قرآن،قرآن
دوشنبه:ورزش،ورزش،هنر،هنر،اجتماعی،علوم تجربی
سه شنبه:اجتماعی،اجتماعی،کاروفناوری،کاروفناوری،ریاضی،ریاضی
چهارشنبه:ادبیات،ادبیات,دینی،دینی،عربی،عربی
پنجشنبه:ریاضی،ریاضی،علوم تجربی،علوم تجربی،زبان انگلیسی،رایانه
نظریادتون نرهههههههههه
.: Weblog Themes By Pichak :.